به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه پیام ما ،همچنین وابستگی معیشت مردم به دام، در کنار کشت زیراشکوب، تخریب بالا را در این عرصهها به همراه داشته است. در برخی مناطق شاهد زادآوری دانهزادها هستیم که امیدواری کوتاهمدتی را ایجاد میکنند زیرا در سال دوم و سوم این دانهزادها بر اثر چرا و .. حذف میشوند. از این رو میتوان چنین نتیجه گرفت که پایداری در زاگرس نزدیک به صفر است.
در واقع مجموعهای از عوامل دست به دست هم دادهاند تا توان اکولوژیکی و بیولوژیکی به هم بخورد و بر اثر آن موجوداتی که عضو این بومسازگان هستند و در جمعیت متعادل خطری ندارند، طغیان کنند. گونههایی که امروز آنها را به عنوان آفت زاگرس میشناسیم و شامل جوانهخوار بلوط و پروانه برگخوار سفید بلوط، بیماری زغالی و … هستند و خود را به شکل یک مشکل حاد نشان دادهاند.
برای مقابله با این آفات چند راهحل وجود دارد. ما در کشاورزی از آفتکشهای شیمیایی استفاده میکنیم منتهی این شیوه در جنگلداری مردود است و در مقابل روشهای بیولوژیکی، کنترل رفتار (کنترل رفتار تغذیهای و جنسی حشره)، روش مکانیکی (وارد کردن دشمن آفت یا حشره) کمک میگیریم. درباره ترکیبات بیولوژیک که محلول بیتی نمونهای از آنهاست دیدگاههای مختلفی را شاهدیم.
در سه الی چهار دهه اخیر از این محلول استقبال خوبی شده است. بخشی از آن به عادت ما برای سمپاشی برمیگردد زیرا بیتی را هم میتوان با موتور سمپاشی روی آفت پاشید، اما عامل دیگر تحقیقات مختلفی است که در دنیا درباره این محلول صورت گرفته و نشان میدهد بیتی یک روش کمخطر است. البته توصیه ما این است در موارد طغیان آفت برای رفع مشکل در کوتاهمدت از این شیوه بهره گرفته شود.
راه حفاظت از جنگل از جنگلشناسی میگذرد
| مظفر شیروانی || مشاور بینالمللی جنگل و محیط زیست
با طغیان پروانه برگخوار سفید بلوط بارها عنوان شد علت این آفت تخریبهای انجام شده است. پرسش این است که عرصههای جنگلی زاگرس سالها است تخریب شده پس چرا آفت امسال طغیان کرده است؟ ما نباید فراموش کنیم در زاگرس با دو موجود زنده سروکار داریم که یکی میزبان است و دیگری مهمان. چنانچه میزبان و مهمان را دقیق نشناسیم نمیتوانیم درباره آنها اظهار نظر کنیم.
از این رو باید به این پرسشها پاسخ داد: چه عاملی باعث میشود جمعیت یک حشره طغیان کند؟ این طغیان در کجا رخ داده است؟ چنانچه پروسه و روند تغییر جمعیت حشره در اکوسیستم تعادل داشته باشد و در عرصه جنگلی شاهد تعادل اکولوژیک باشیم طغیانی هم رخ نخواهد داد. در مواردی مانند آنچه اکنون در زاگرس شاهدیم شرایط به نفع میهمان و به ضرر میزبان به هم ریخته است. بنابراین ابتدا باید مشخص کنیم جمعیت در چه وضعیت و مرحلهای است. اگر ما بتوانیم زادآوری و رشد حشره را در دورههای سالانه با هم مقایسه کنیم قابل حدس خواهد بود چه آینده ای داریم و چه زمانی به پیک جمعیتی حشره میرسیم. باید توجه داشته باشیم بین پراکنش قارچها و حشرات تفاوت وجود دارد.
اسپرم قارچها با باد جابجا میشود و همین جابهجایی به بیماری قارچی در یک گستره منجر میشود. اما درباره حشرات شرایط کاملا متفاوت است و ما با یک اتفاق یک شبه مواجه نیستیم. همین موضوع نشان میدهد برای جلوگیری از طغیان حشرات میتوانیم و میتوانستیم مجموعهای از فعالیتهای زیربنایی را انجام دهیم زیرا روند افزایش آنها یک ریتم مشخص دارد. ما یک مجموعه کارهای نکرده داشتیم و همین موضوع سبب شد بار دیگر غافلگیر شویم و با دستپاچگی شروع به مقابله با آفت کنیم.
حشرهای که از شفیره بیرون میآید تا ۲۵ متر دور میشود. شما نگاهی به پراکنش پروانه برگخوار سفید بلوط بیندازید و ببینید چقدر طول کشیده تا این طغیان شکل بگیرد! متاسفانه در ادامه برای توجیه استفاده از محلول بیتی مجموعهای از آزمایشها را لیست میکنیم تا بگوییم این سم خوب است. همچنان که درباره آتشسوزی هم همین رویه را در پیش گرفتهایم. «بیتی» در سوئیس تولید شده است، شما بروید و ببینید در این کشور خودشان چقدر از این محلول استفاده میکنند!
به نظر میرسد ما چون عوامل اکولوژیک را نمیشناسیم به چاقو برای مقابله با آفت بسنده میکنیم این در حالی است که راه حفاظت از جنگل از جنگلشناسی میگذرد. تا زمانی که مدیریت صحیح در این عرصهها نداشته باشیم با چنین مقولهای مواجه خواهیم شد. در هیچ جای دنیا حفظ جنگل با مبارزه با مشکل انجام نشده است،در عوض آنها روی موارد زیربنایی برای احیای این عرصهها کار کردهاند.
اقدام فوری در کنار پیشگیری
| سید امیرمسعود جلالی || مدیرکل دفتر حفاظت و حمایت منابع طبیعی
باید مجموعهای از اتفاقات در یک عرصه جنگلی بیفتد که در نهایت ما شاهد طغیان بیماریها باشیم. در واقع این آفات تیر خلاص هستند، از این رو مدیریت ما باید به سمتی حرکت کند که شاهد تلاشهایی در حوزههای مختلف باشیم. با این حال اگر ما اقدامات عاجل و فوری را هم رها کرده و سراغ پیشگیری برویم باز هم دچار خسران خواهیم شد. امروزه شرایط زاگرس به گونهای نیست که بیتوجه به بحثهای کنترل آفات، تنها روی پیشگیری متمرکز شویم.
در موضوع آتشسوزی، همانطور که آمارها نشان میدهد، بخش بزرگی از حریقها در عرصههای طبیعی عامدانه است. متاسفانه ما با مجموعهای از مشکلات اقتصادی و اجتماعی در زاگرس مواجهیم که باعث برداشت بیرویه شده و زغالگیری را هم به یک چالش جدی بدل کرده است. انتظار من از این همایش این است که مشکلات را از طریق رسانهها حل نکرده و در عوض آنها را از طریق مجامع علمی و اجرایی پیگیری کنیم. متاسفانه اتفاقاتی که در ماههای اخیر افتاد به بدبینی بین دانشگاه، بخش تحقیقاتی و اجرا دامن زد. از این رو بایستی به جای محکوم کردن به سمت یافتن یک راهکار برویم.
زاگرس، جنگل مداخلهشده
|کیومرث سفیدی || دانشیار گروه علوم و مهندسی جنگل دانشگاه محقق اردبیلی |
نگاه ما به زاگرس بایستی نگاه به یک جنگل مداخله شده باشد. در این عرصهها اجزا و بخشها تغییر کرده و نباید از آن انتظار کارکرد اکوسیستمی داشته باشیم. در عوض رویکرد ما باید به سمت کنترل عوامل مخرب و آسیبرسان برود و یک طرح مدیریت جنگل برای آن تدوین کنیم که در آن بخشهای اقتصادی و اجتماعی به شکل پررنگی دیده شده است. در سفری به اسپانیا موارد مشابه با زاگرس را دیدم، البته در آنجا مساله دام و وابستگی مردم به این عرصهها شرایط متفاوت است.
در زاگرس ما باید برای تنظیم رابطه مردم با جنگل، مسائل اقتصادی و معیشتشان را در نظر بگیریم. علاوه بر آن بحث تغییر اقلیم هم بسیار مهم است. طولانیشدن فصل خشک در تابستان به تکرار آشفتگیهایی مانند آتشسوزی منجر میشود. گرچه بخش عمدهای از آتشسوزیها عمدی است ولی در مناطقی که اقلیم رو به خشکی میرود و فصل خشک طولانی داریم احتمال آن را افزایش میدهد همچنان که در پرتغال یا اسپانیا تابستان را به عنوان فصل آتشسوزی میشناسند. به نظر من مسائل زاگرس با طرحهای مدیریت جنگل و کمک گرفتن از علوم مختلف حل میشود. در این عرصهها ما چارهای جز اصلاح و بازسازی برای رسیدن به زادآوری طبیعی نداریم.
منتظر نسل پنجم شبپرههای برگخوار سفید بلوط باشیم
|یزدانفر آهنگران || بازنشسته سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری |
چالشهای زاگرس به دو مقوله خشکسالی و آفات و بیماریها برمیگردد. در موضوع آفات ما دو مقوله حشرات و قارچها را داریم. زمانی که جمعیت هر کدام از معینی فراتر رفته و باعث خسارت شود، این عرصهها را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
حشرات معمولا پولکبالان هستند که با عنوان شبپرهها با دو گونه جوانهخوار و برگخوار سفید بلوط شناخته میشوند. در ماههای گذشته چالش ما برگخوار سفید بلوط در بخشهای جنوبی و میانی بود، جوانهخوار عموما زاگرس شمالی را متاثر از خود میکند. شبپره برگخوار سفید بلوط از دهه ۵۰ در این عرصهها شناسایی شد که میزبانش هم درخت بلوط است. ما در حال حاضر نسل چهارم این آفت را داریم و تصورمان این است که نسل پنجم را هم خواهیم داشت. شبپره برگخوار سفید بلوط تا زمانی که از کل برگهای یک درخت بلوط تغذیه نکند سراغ درخت دیگر نمیرود و مقابله آن تنها از راههایی ممکن است که خطر کمتری دارند.
حیات غرب و مرکز ایران، در گرو زاگرس
| هومان خاکپور || کارشناس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری |
زاگرس عرصهای استراتژیک است، این گزارهای است که بارها از سوی مسئولان و کارشناسان مطرح شده و دلیل آن نیز به بحثهای منابع آبی و تنوع زیستی و جانوری برمیگردد. حیات، نه تنها درغرب ایران بلکه در فلات مرکزی نیز به زاگرس وابسته است با این حال توجه جدی به آن نشده است. این جنگلها تحت تاثیر دو عامل مهم بودهاند، تغییرات جهانی و سرمایههای اجتماعی. در موضوع تغییرات جهانی میتوان به جنگلزدایی، تغییر اقلیم و.. اشاره کرد. سرمایه اجتماعی نیز به الگوهای صحیح بهرهبرداری و مواجهه با جوامع محلی برمیگردد.
در دهههای اخیر با افزایش جمعیت، با مجموعه اتفاقاتی در زاگرس مواجه شدیم که بر اثر نبودن ظرفیت اشتغالزایی به وجود آمد و جنگلزدایی، زوال تنوع زیستی، فرسایش خاک و نابودی منابع آب را به همراه داشت. این ۴ مولفه تحت تاثیر تغییر اقلیم، تغییر نگرشها، عدم توجه به سرمایه های اجتماعی و .. به تخریب سرزمین و بیابانزایی منجر شد.
برای مقابله با چالشهای منابع طبیعی در زاگرس نیازمند تدوین و چارچوب علمی و قابل اجرا هستیم. به این معنا مدیریت زاگرس نیازمند یک چارچوب و مدل توسعهای، مفهومی و تحلیلی است که تمام اجزا و بخشهای مختلف را با هم ترکیب کند و یک راهحل برای مشکلات ارائه دهد. ما بر اساس تجاربی که در سه دهه کار اجرایی و دو دهه کار مشارکتی داشتیم، یک چارچوب عملی با مشارکت مردم را طراحی کردیم که هفت گام دارد:
۱.ارزیابی زمینه: استفاده از روش ارزیابی سریع ۴ مولفه را ارزیابی میکند؛ الف) وضعیت طبیعی عرصه و جنگل که قرار است روی آن فعالیت انجام شود (به لحاظ پوشش، کاربری اراضی و سوابق عملیات احیایی).ب) وضعیت اقتصادی که وابستگی معیشتی را بررسی میکند. ج)وضعیت فیزیکی (موقعیت جغرافیایی، زیرساخت ها و امکانات) و د) وضعیت اجتماعی که روی تعارضات و سوابق تاریخی انگشت میگذارد.
۲.ارزیابی نگرش: وضعیت فعلی نگرش جامعه جنگلنشین بررسی میشود. اینکه عوامل تخریب چیست؟ وضعیت آموزش چطور است؟ اگر آموزشهایی داده شده رضایتمندی مردم و اثربخشی به همراه داشته؟ وضعیت مشارکت چطور است؟ جامعه محلی چقدر مشارکت دارند و چقدر برای مدیریت هزینه کنند؟
۳.ارزیابی معیشت: یکی از مهمترین عوامل وضعیت معیشتی است. ارزیابی سرمایههای معیشت (طبیعی، انسانی،اجتماعی، مالی و فیزیکی) و بار اهمیت هر کدام در این گزینه اندازهگیری و بر اساس این بار اهمیت، برای اشتغال برنامهریزی میشود. تهدیدها و تابآوری معیشت هم در این بخش ارزیابی میشوند. اینکه معیشت موجود در مواجهه با تخریب و تغییر اقلیم چقدر تابآوری دارند؟ آیا آنها از بین میروند و یا آنقدر تابآوری دارند که بتوانند به حالت قبل برگردند.
معیشتهای آسیبزا نظیر دامداری و زراعت دو تهدید اصلی زاگرس هستند که باید قاچاق چوب را هم به آنها اضافه کرد. در این بخش باید ظرفیت های تنوع بخشی به معیشت سنجیده شود. اینکه چقدر ظرفیت داریم به معیشت تنوع و دام و کشاورزی و قاچاق را تغییر دهیم. کشت گیاهان دارویی، گردشگری و .. چقدر میتوانند از حجم مشاغل آسیبزا کم کنند.
۴.ارزیابی درست اندرکاران: در این بخش بایستی بازیگران مدیریتی مشخص شوند. ما با دو گروه غیردولتیها و دولتیها مواجهیم. ما دو مولفه قدرت و علاقه مندی را داریم که بر اساس آنها میزان انرژی گذاشتن روی هر یک از دستاندرکاران را تعیین میکنیم. مثلا یک نهاد، سازمان و یا جامعه که قدرت و علاقه مندی کم دارد ممکن است تنها نیاز باشد کار اطلاعرسانی انجام دهیم ولی برای گروه با قدرت و علاقهمندی بالا واجب است درگیری حداکثری داشته باشیم.
۵.ظرفیت و توانمندسازی: چهار فعالیت در این بخش باید انجام شود، اطلاع رسانی و آگاهی بخشی، تغییر نگرش، توانافزایی و افزایش بهره وری، توسعه الگوهای معیشتی جایگزین.
۶.تسهیلگری: این بخش با رویکرد میانجیگری و مداخله هدفمند همراه است. تسهیلگر پنج وظیفه ظرفیتسازی (نگرش و تاب آوری اجتماعی و رویکرد اجتماعی)، مسئولیت اجتماعی (اعتمادسازی)، میانجیگیری هدفمند برای حل تعارضات، کمک کردن در کنترل عوامل تخریب و بهبود پوشش جنگل را دارد.
۷. برنامه اقدام: در برنامه اقدام، مولفههای مشارکتی بودن، تنوع بخشی به معیشت، مدیریت جنگل اهمیت دارند.
ما از این چارچوب مفهومی مدیریت جنگل، رویکرد عملی مشارکت مردمی را به عنوان خروجی انتظار داریم.
سند بالادستی، ضرورت جنگلهای ایران
| محمد عواطفی همت || هیات علمی دانشگاه تهران |
مسائل در زاگرس پیچیده است، ما گاهی چنان موضوعات را سادهسازی می کنیم که گویی به راحتی قابل حل هستند و یک عصای جادویی میتواند چالش را در آن واحد حل کند. در این محدوده ما نیازمند یک سند سیاستی به عنوان سند کلان و بالادست هستیم که تمام برنامهها، طرحها و اقدامات را در ذیل خود جای و به آنها جهت دهد.
در غیر این صورت برنامهها، طرحها و اقدامات ممکن است متنوع بوده و اثرهم را هم خنثی کنند. در غیاب این سند بالادستی همچنین نمیتوانیم ارزیابی کنیم در چه نقطهای بودهایم، چقدر هزینه کردهایم و الان کجا هستیم. البته تدوین این سند نه تنها برای زاگرس بلکه برای سایر عرصههای جنگلی ما هم نیاز است. به این معنا بایستی یک برنامه ملی جنگل به عنوان چارچوب حمایتگر داشته باشیم.
البته در گذشته برای زاگرس برنامههایی اجرا میشد منتها در سالهای اخیر این برنامهها عمدتا کوتاه مدت بوده و جدی گرفته نشدند و همین امر وضعیت بحرانی زاگرس را تشدید کرد. درباره چرایی این امر هم میتوان به موضوع منابع مالی برای اجرای برنامههای مرتبط با حفاظت از زاگرس اشاره کرد. اگر ما سرانه تولید ناخالص داخلی کشورها را براساس آمارهای بانک جهانی با هم بسنجیم درک بهتری از وضعیت پیدا میکنیم.
این عدد برای سوئیس ۸۰ هزار دلار، آمریکا ۵۹ هزار دلار، مجارستان ۱۴ هزار دلار، ترکیه ۱۰ هزار دلار است. میانگین جهانی نیز ۱۰ هزار و ۷۰۰ دلار است، در مجارستان این رقم به ۸ هزار دلار میرسد و در ایران عدد ۵ هزار دلار و برای افغانستان ۶۰۰ دلار را داریم. با این سرانه تولید ما انتظار چه چیزی را داریم؟ این منبع محدود را به چه کاری باید اختصاص دهیم؟ به نظر میرسد دولت با مسائلی که دارد به آخرین چیزهایی که میپردازد جنگل است. در زمان کمبود منابع مالی مدیر باهوش به فکر استفاده از ظرفیت سایر منابع، نظیر مردم محلی و مشارکت میافتد.
با این حال متاسفانه ما نتوانستیم یک مشارکت ارگانیک با پایه های درست داشته باشیم. نگاه ما به مشارکت عموما کوتاهمدت و ابزاری است. اینکه پولی دهیم و مردم محلی در یک منطقه یک سال کپه کاری داشته باشند. از آنجا که اعتبارات هم کافی نیست این کار را مستمر انجام نمیدهیم و همین امر به از دست رفتن اعتماد اجتماعی منجر میشود.
علاوه بر آن ما نتوانستهایم یک اولویتبندی درباره مسائل جنگلها و تهدیداتشان داشته باشیم. همین امر باعث سردرگمی شده و کارایی و اثربخشی برنامهای که اجرا میشود را کم کرده است. اغلب اوقات ما هنگام فکر کردن به مشارکت مردم نگران هستیم، روش ها و اقدامات آنها را عقبافتاده میدانیم، به آنها برچسب و انگ میزنیم، با آن سر سازگاری نداریم و همین مشارکت را ابتر میکند.
در نهایت با کمبود منابع مالی که با آن مواجهیم سراغ برنامههایی برای واگذاری و افزایش کشت دیم، جنگلکاری اقتصادی و… میرویم. همین هم باعث میشود وقتی خودمان منابعمان را مدیریت نکنیم دیگران برای ما تصمیم بگیرند. با همه آنچه گفته شد باور من این است که تنها جنگلبانها میتوانند با حضور و جدی گرفتن کار خود، در کنار سایر ذینفعان جنگل را مدیریت و آن را حفاظت و احیا کنند. اگر آنها خسته شوند در آن صورت ما به لحاظ منافع ملی چیزی را که از دست میدهیم که به دستآوردن آن بسیار دشوار خواهد بود.
کشت زیر اشکوب یکی از بزرگترین خطرات زاگرس است
| شهرام احمدی || مدیر پروژه بینالمللی زاگرس |
آنچه وضعیت فعلی و گذشته زاگرس از حیث وجودی است را براساس آمارها و ارقام می دانیم اما اینکه چه عواملی زاگرس را تا این تهدید میکند و از بین برده است فاکتورهایی است که باید بر آن تمرکز کنیم. کشت زیر اشکوب یکی از بزرگترین خطرات زاگرس است که تنوع زیستی در این پهنه از درخت ها و درختچه ها گرفته و حتی میکرو ارگانیسمها را هم از بین برده است.
در کنار این عامل، چرای بیش از حد دام، فرسایش و فشرده شدن خاک در زاگرس، قطع و نابودی درختچهها و درختها به منظور تامین سوخت جامعه محلی ساکن در زاگرس،تهیه و فروش و زغال، معادن و جادهسازی که یکپارچگی اکوسیستم را از بین می برند، طرح های توسعه ناهماهنگ، نبود بخش تصمیمگیری واحد، تغییر اقلیم و کاهش بارندگی و افزایش دما از مجموعه عوامل تهدیدکننده زاگرس هستند.
آشفتگیای که انسان با دخل و تصرفهایش ایجاد کرده قابل برابری با عوامل طبیعی نیست. ما می توانیم با عوامل طبیعی از جمله تغییر اقلیم سازگار شویم اما از پس دخل و تصرفات انسانی بر نمیآییم. در کنار این عوامل یک علت وجود دارد که بدون رفع مشکلات اجتماعی و اقتصادی ما ممکن نیست و آن مشارکت پایین مردم محلی و بومیان ساکن در حاشیه زاگرس است.
مجموعه این عوامل باعث شده است ما نهال یک ساله در جنگل نبینیم. این موضوع نشان میدهد این اکوسیستم زاد و ولد ندارد،نمیتواند خودش را احیا کند و به شدت در تابآوری مشکل دارد. اصلی ترین راهکاری که برای رفع این چالش در شرایط فعلی داریم توانمندسازی جامعه محلی است. حذف فعالیتها و برنامههایی که متضاد با ذات و ماهیت جنگل است، مدیریت دام استفاده از اکوتوریسم به نفع توسعه اقتصادی جامعه محلی میتواند ما را به احیا و بازسازی اکوسیستم امیدوار کند.
تغییر کاربری رسمی در زاگرس
| رحیم ملکنیا || عضو هیئت علمی دانشگاه لرستان |
چنانچه بخواهیم اقدامی برای زاگرس انجام دهیم بایستی نگاهی به وضعیت کنونی آن داشته باشیم. مطالعات صورت گرفته درباره این عرصهها نشان میدهد ۹۶ درصد سبد انرژی خانوادههایی که به گاز دسترسی ندارند از هیزم است و در خانوادههایی که منبع انرژیشان گاز است این رقم به ۲۵ درصد میرسد. این مطالعات نشان میدهد ما ضمن اینکه باید منبع سوخت برای این خانوادهها مهیا کنیم، در کنار آن به خانوارهایی که به گاز دسترسی دارند آموزش دهیم مصرف هیزمشان را به صفر برسانند.موضوع دیگر در زاگرس به مقوله معیشت بازمیگردد.
به واسطه توسعه نیافتگی سکونتگاههای انسانی، محدوده این عرصهها زندگی و معیشت ساکنان آنها به زاگرس وابسته است . از این رو در طرحهایی که برای مدیریت این عرصهها بازمی گردد مطالعات اقتصادی و اجتماعی اهمیت دارد، با این حال زمانی که از این طرحها صحبت میکنیم باید در نظر بگیریم که همه در یک برنامه جامع قرار داشته باشند. در حال حاضر دو طرح بومسازگان زاگرس و طرح جنگلداری اجتماعی را در این محدودهها داریم هر چند روشن نیست که این دو طرح چه نسبتی با هم دارند.
در اغلب این طرحها روی مشارکت مردم تاکید شده، ولی در عمل مشخص نشده این مشارکت چگونه خواهد بود. متاسفانه ما در زاگرس شاهد تغییر کاربری رسمی و شاهد فعالیتهای جزیرهای، طرحهایی مانند جنگلداری اقتصادی و .. بودهایم که موجب شده در وضعیت کنونی قرار بگیریم. تنها راه چاره از نظر من این است که زاگرس به موضوع ملی بدل شود و این امر نیازمند برنامهریزی فراسازمانی و بین وزارتخانهای، آموزش جوامع محلی و تصمیم گیریان است. علاوه بر آن ما بایستی به جای عوض کردن اسامی، برنامههای قبلی اجرا شده در زاگرس را تحلیل کنیم. جایگزینی هیزم، تغییر شیوه دامداری از سنتی به صنعتی، توسعه اکوتوریسم از اولویتهای مدیریت زاگرس است که حیات و امنیت زیستی کشور به آن بستگی دارد.
دولت، مالک غایب
| عبدالهپور || بازنشسته سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور |
پیش از ملی شدن جنگلها و مراتع شاهد رویکرد خرده مالکی بودیم که حدود و ثغور محدوده مدیریتی آن مشخص بود، ما مراتع درجه یک و پوشش جنگلی مطلوب را در این دوره داشتیم. در مدیریت عشایری هم مشابه رویه خرده مالکی حدود و ثغور مشخص شده بود و مدیریت حاضر و ناظر ریش سفید ایل را با خود داشت.
در مدیریت دولتی و ارباب رعیتی در غیاب مالک، شرایط رو به وخامت رفت. در مدیریت دولتی از هفت صبح تا دو بعدازظهر جایگاه ناظر کمرنگ شد و شاهد دستاندازی و تخریب این عرصهها بودیم. از عمدهترین دلایل این تخریب میتوان به چرای بیرویه دام اشاره کرد که همین امر تبدیل دامداری غیراقتصادی در عرصهها به دامداری اقتصادی متمرکز را ایجاب میکند. باید توجه داشت که گرچه گامهای ما در موضوع حفاظت ممکن است کوچک باشد، اما همین گام های کوچک و پیوسته میتواند به احیای زاگرس منجر شود.
مشکل فنی و تکنیکی نداریم
| کامران پورمقدم || رئیس مرکز جنگل های خارج از شمال سازمان منابع طبیعی |
بخشی از چالش هایی که ما در مدیریت جنگل با آن مواجهیم را تنها کسانی میتوانند درک کنند که در عرصه اجرا حضور دارند. به واسطه مشکلات اقتصادی، انبوهی از درخواستها برای اشتغال و رفع معضلات اقتصادی از دستگاههای مختلف میآید.
شاید کوچکترین مساله ما در سازمان منابع طبیعی،مسائل فنی و تکنیکی باشد، در مقابل اغلب معضلاتی که با آن مواجهیم به حوزههای اقتصادی و اجتماعی برمیگردد. از همین روست که بایستی سراغ جنگلداری اجتماعی برویم. البته پرداختن به همه مسائل زاگرس فراتر از سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری و حتی وزارت جهاد کشاورزی است. از این رو لازم است همه ذینفعان نقش خود را به درستی بازی کرده و حول یک محور باشند تا به پایداری بوم سازگان زاگرس برسیم. جنگلداری اجتماعی و تدوین سند جامعی که همه دستگاه ها نقش خود را به خوبی ایفا کنند لازمه احیای زاگرس است.
نیازمند بازتعریف سیاستهایمان هستیم
| ارسطو سعید|| عضو هیات علمی دانشگاه تهران |
باید بپذیریم که این روزها بحران، دامنگیر پوشش گیاهی جهان شده است. این بحران در جهان صنعتی شامل تغییر ترکیب و جغرافیای جنگل و در جهان سوم شامل تخریب و نابودی جنگلها میشود. در حقیقت در کشورهای جهان سوم طوری رفتار شده که ذات جنگل زیر سوال رفته است.
خوشبختانه همه جهان بر وجود این بحران در جنگل های ایران باور دارند اما به رغم نشستهای متعدد در سطوح جهانی هنوز هیچ راه حل عملی برای آن پیدا نشده است. شرایط ایران به دلیل قرار داشتن در منطقه خشک و نیمه خشک جهان متفاوتتر نیز است. از سویی سازمان متولی جنگلهای ما در وزارتخانه ای قرار گرفته است که نه تنها کمترین دغدغهای در این زمینه ندارد بلکه وظایفی مغایر با آن را هم بر عهده گرفته است.
آنچه به طور خلاصه عمدهترین مشکل در حوزه مدیریت جنگلهای ماست به سیاستهایی برمیگردد که جوابگوی نیازهای ما جنگلداری نیستند. ما نه تنها نیاز داریم در تدوین سیاست ها باز تعریف داشته باشیم بلکه نیازمند تدوین و ارائه راهبردهای حفظ، احیا و بهره برداری هستیم.منظور ازبهره برداری هم برداشت چوب نیست بلکه مقصود برداشت همه مواهب جنگل در حین پایداری آن است.
برنامه مدون نداریم
| مرتضی ابراهیمی رستاقی|| بازنشسته سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور |
در این همایش قصد ندارم از ویژگیهای جنگلشناسانه زاگرس صحبت کنم چرا که به این ارزشها واقف هستیم. این که طی ۵ هزار و ۵۰۰ سال چگونه این جنگلها به تکامل رسید از ارزشهایی است که دیگر کسی انکار نمیکند.
معتقدم دو عامل فعلا به عنوان عوامل اصلی تخریب گسترده در جنگلهای زاگرس هستند؛ یکی طرحهای اقتصادی و توسعهای مانند معادن، جادهها و برداشت سنگ و دیگری بهرهبرداریهای روستایی که به شدت معیشت وابسته به جنگل دارند. این فعالیتها پیامدهای جبران ناپذیری بر پهنه زاگرس دارند. از این رو ما نیاز مبرم به تدوین طرحهای توسعه پایدار داریم.
متاسفانه چون هیچ برنامه مدون مدیریتی در این حوزه وجود ندارد بسیاری از دخالتها ذیل قوانین و ضوابط انجام میشود و تصمیمگیریها هم به صورت بخشی است. بسیار ضروری است که یک نهاد واحد مدیریت جنگلهای زاگرس را عهده دار باشد و هر طرح اقتصادی یا عمرانی در ذیل این طرح تعریف شود.
نظر شما